نفسمون❤سایمان❤جوننفسمون❤سایمان❤جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
مامان مهسامامان مهسا، تا این لحظه: 36 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
بابا وحیدبابا وحید، تا این لحظه: 40 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پیوند عشق من و همسریپیوند عشق من و همسری، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

◕‿◕نازلی بالام سایمان◕‿◕

سایمان و پکیج کودک نخبه

نفس مامان حدود دو ماه پیش این پکیج رو واست خریدیم تا با شما کار کنیم و کلمات رو یادت بدیم.چند تا از کارت ها رو زدم به دیوار اتاقت و بهت یاد دادم(سگ،جوجه،گربه،توپ،مسواک،بادکنک) وشما یاد گرفتی بهت میگم جوجه هانی(جوجه کو)میگی اوودا(اونجا)و بدو بدو میری تو اتاقت و عکسش رو نشون میدی و میگی دووده(جوجه) .میگم گربه هانی(کو)میری نشون میدی و میگی چییش،چییش(پیش،پیش) .فعلا این دو تا کلمه رو یاد گرفتی بقیه کارت ها رو من اسمشون رو میگم وشما نشون میدی و نمیتونی تلفظ کنی.                  اینجا...
28 آبان 1392

سایمان وقربانی دای دای امیر در روز تاسوعا

پسرک نازم دای دای امیر مثل هر سال امسال تاسوعا هم گوسفند خرید تا قربانی کنه قرار شد امسال هم بیاره تو حیاط خونه ی ما،پارسال به خاطر کوچولو بودن شما دای دای نخواست قند عسلی زیاد اذیت بشه خونه ی ما نیاورد ولی امسال گفتیم بیاره...نفس مامانی خواب بودی بیدارت کردیم تا چند تا عکس ازت بگیریم که شما هم خواب آلودی                       ...
22 آبان 1392

16ماهگی

ماهگیت مبارک قند عسلم           پسر نازم همدم تنهاییم یک ماه دیگه از با تو بودن گذشت نفس مامان یک ماه بزرگتر شد. به سلامتی ١٥ ماهگیتم تموم کردی و خیلی ازکارها رو یاد گرفتی. الو کردن رو یاد گرفتی و گوشی رو که برمیداری میگم الو کن میبری سمت گوشت یعنی الو میکنی ...وقتی میگم وای سر سایمان خورد زمین خوشگل مامان زود دستت رو میبری رو سرت و باید حتما بوسش کنم تا خوب شه بای بای کردن رو یاد گرفتی و اگر کسی خونمون باشه موقع رفتنش بای بای میکنی خوشحالم میشی و فکر میکنی شما رو هم با خودشون میبرن...به تازگی رقص جدیدی یاد گرفتی وقتی آهنگی میشنوی ایستاده دور خودت میچرخی مخصوصا آهنگ(سامی بیگ...
17 آبان 1392

خواب ناز با عروسک پِ پِ

نفس مامان مدتی هست که وقتی روزا خوابت میاد خودت میری تو اتاقت بدون این که بندازم رو پاهام خودت میخوابی. هزارماشالله روز به روز که بزرگتر شدی عادات بد خوابت خوب شدن قبلا زیاد اذیت میکردی ولی ٣ ماهی هست که خوب شدی و راحت تر میخوابی.   دیروز مشغول آشپزی بودم که دیدم نیستی اومدم ببینم که داری چیکار میکنی...قند عسلی هر وقت که صدات نیاد حتما دری یه جایی دست گل آب میدی ...داشتم دنبالت میگشتم که اومدم دیدم که تو اتاقت عروسک پِ پِ رو بغل کردی و خوابیدی.   قربون شما گل پسرم بشم       بقیه در ادامه ... چند نمونه عکس از ...
13 آبان 1392

گردش سایمانی در یک روز پاییزی

دیروز ظهر بابایی تصمیم گرفت که بریم بیرون از شهر برای گردش و راه افتادیم رفتیم باغ یکی از دوستای بابایی عصری کمی هوا سرد شد زود برگشتیم تا قند عسلی دوباره سرما نخوره چند تا عکس از پسملی                                                ...
11 آبان 1392

دو تا دندون دیگه

پسرکم امروز داشتیم با هم بازی میکردیم و شما هم میخندیدی یهو دیدم انگار داری از بالا دندون درمیاری دست کشیدم دیدم دندون آسیاب کوچک اول سمت راست وچپ جوانه زده و قند عسلم ١١ دندونه شده ...
9 آبان 1392

سرما خوردگی قند عسلی

نفس مامان دیروز بهت سرما خورده  دیشب اصلا نخوابیدی دماغت گرفته بود و نمیتونستی نفس بکشی خیلی بی تابی میکردی از صبح افتادی به خواب و فعلا که بیدار نشدی                                                        ...
7 آبان 1392
1